آية اللَّه العظمى
آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى (1308 - 1266 ق)
نام و نسب و ولادت
نام : حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى .
پدر : مرحوم آية اللَّه حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى .
مادر : علويه دختر علامه فقيه آقا سيد صدر الدين عاملى .
ولادت : روز يكشنبه دوم محرم الحرام 1266 در اصفهان متولد گرديد . و دومين فرزند ذكور پدر است .
تحصيلات و اساتيد
در اصفهان نزد اساتيد فن مشغول به تحصيل شد و از فراگيرى علوم صرف و نحو و معانى و بيان و ساير علوم مقدماتى قبل از رسيدن به سن بلوغ فارغ گشت، پس از آن در نزد پدرش مشغول تحصيل فقه و اصول شد .
برادر و شاگردش در رسالهاى كه در احوالاتش دارد و توسط صاحب اين قلم بفارسى ترجمه شده است در اين مورد چنين مىنگارد : « در اين هنگام از شدت هوش و زيركى و وخوش فهمى و جربزهاى كه داشت بزرگان طلاب و دانشجويان زبردست ماهر از مباحثه با او مىهراسيدند و حال آن كه در سنين نوجوانى بود و بزرگان علماء و طالبان علم به بلندى مقام و منزلت او اعتراف مىنمودند »(46) .
صفحه 66
پس از آن به دستور پدر و به همراهى برادر مهتر وكهترش و آية اللَّه سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى كه بعدها عروة الوثقى را تأليف نمود چهار نفرى در سال 1281 ق عازم عتبات عاليات شدند و تحصيل را در نجف اشرف ادامه دادند .
حاج شيخ محمد حسين فلسفه را در نزد دو استاد مهم وقت يعنى شيخ ميرزا باقر شكى متوفى 1290 ق و آقا شيخ محمد على ترك فراگرفت واسفار را در نزد استاد اخير تلمذ نمود . و در فقه و اصول به حوزه درس حضرات آيات : ميرزا حبيب اللَّه رشتى و شيخ راضى نجفى و ميرزا محمد حسن شيرازى حاضر گرديد . و ساليان متمادى از آنان فيض برد .
مراجعت به اصفهان
پس از گذراندن پانزده سال در نجف اشرف در سال 1296 ق به اصفهان مراجعت فرمود . برادرش حاج آقا نور اللَّه در اين مورد مىنويسد : « زمانيكه از تحصيل و تكميل آن در فروع و اصول و جمع كردن بين معقول ومنقول فراغت حاصل كرد در حال سلامت مزاج و بهرهمندى كامل بمنزل و ماواى خود در اصفهان كه خدا آنجا را از پيش آمدها حفظ كند بازگشت، وبه افاده و استفاده مشغول شد و بر متكاى تدريس وافاده تكيه زد . طالبان علم از هر گوشه و كنار و دور و نزديك بدو رو نهادند و جهت تحصيل وى را احاطه نمودند . وى در صدر مجلس تدريس بدون مخالف جاى گرفت و بر همه علماى زمان برترى يافت ... وى با لطف بيان و تفسير و تأويل نيكو مردم را ارشاد و هدايت نموده و موعظه و نصيحت مىفرمود و در اين مورد نيز باتفاق همگان يگانه و بى نظير شد »(47) .
صفحه 67
و پس از آن كه بهترين كرسى درس در اصفهان را اشغال نمود و به منبر موعظه و ارشاد مردم تكيه زد و مدتى نيز به امامت جماعت پرداخت بگونهاى كه براى حضور در جماعتش برخى مدتها انتظار مىكشيدند به يكباره تغيير حالت داد . از دنيا رو به عقبى كشيد و تمامى ساعات عمرش را مستغرق در عبادت و ذكر خدا كرد، كُنج عزلت اختيار نمود و سر در آستان يار به خاك مىسائيد .
حاج آقا نور اللَّه در اين مورد مىنويسد : « در اين حالات و زمان بود كه حالتى به او دست داد و از دنياى فريبنده و مردم بريده و متوجه قيامت و روز رستاخيز شد، آن چه را از موعظه و ارشاد و تدريس و مباحثه به عهده گرفته بود بيكباره ترك كرد و آنچه را كه مانع اُنس با حضرت حقّ جل و علا كه نعم الانيس است را رها ساخت . از صبح سعادت نورى بر او تابيد كه همه تاريكيهاى شبهاى ظلمانى را روشن ساخت و از نور حقيقت پرتوى بر او ظاهر شد كه همه ابرهاى كدر و تيره و كوردلى را پاره كرده بيكسو زد، و به فكر و ذكر و تلاوت قرآن مشغول شد و شب و روزش را به زهد و عبادت صرف مىكرد و از خواندن ذكر « لا اله الا اللَّه » در شب و روز خسته نمىشد . همچون زن بچه مرده آشكار و پنهان بر نفس خود مىگريست به طورى كه برادران او از شدت گريهاش ناراحت مىشدند و زنان و كودكان از فرياد و نالهاش به گريه مىافتادند، برخى از همسايگان از او خواستند كه گريه خود را يا در شب يا در روز ترك كند و گفتند كه شدت گريه او مانع خواب و استراحت آنان است »(48) .
همچنين مرحوم حاج شيخ عباس قمى در اين مورد مىنويسد : « عالم ربانى و فاضل صمدانى وحيد بلا ثانى جامع كمالات نفسانيه در علم و عمل، شيخ مجاهدين و افضل سالكين، زهد ورزيد در دنيا هنگامى كه دنيا اقبال كرد به وى و ترك كرد رياست را در وقتى كه اتفاق كلمه شد بر او، منزوى شد از مردم و مشغول
صفحه 68
گشت به تكميل نفس خويش و توجه كرد به عالم قدس، پس گشود حق تعالى بر او خزائن رحمت خود را ... و آن جناب شديد البحث، قوى الجنان، سليس الكلام بوده نقل است كه چون به اصفهان رفت و مرجعيت پيدا كرد و در امامت و جماعت و متصدى حكومت شرعيه گشت و مردم را در منبر موعظه مىفرمود، فرموده وقتى شروع كردم در علم اخلاق و تكميل نفس ديدم من خودم ناقصم و شايسته نيست كه ناقص تكميل ناقص ديگر كند (خفته را خفته كى كند بيدار) پس دست از جميع رياست و مناصب خود برداشتم و از اصفهان بيرون شدم براى تكميل نفس خويش، و بالجمله اين بزرگوار جلالتش زياده از آن است كه ذكر شود »(49) .
البته در مورد سير و سلوك آن مرحوم بايد به دو نكته مهم توجه كرد :
اولاً : ايشان دست مريدى به مرادى نداد و در اين راه كسى را به عنوان مرشد و پير اختيار نكرد، و قطع اين مرحله بى همرهى خضر نموده است .
ثانياً : در عبادت و ذكر از حدود ظواهر شريعت كه نماز و روزه و ذكر خدا و قرائت قرآن و مانند آن باشد بيرون نرفت .
و اين دو نكته مهم است چون غالباً كسانى كه پاى در اين وادى مىگذارند يكى يا هر دو را فراموش مىكنند .
در اين مدت كه حال او چنين بوده از سه امر نيز غافل نبوده و بدان اشتغال مىورزيده است .
1 - تأليف را رها نكرده و بدان مشغول بوده است بگونهاى كه تفسير گرانقدرش در همين مرحله از عمرش نوشته است .
2 - تدريس را نيز از ياد نبرده و براى فرزند و برادر و برادر زادهاش و شايد عدهاى ديگر نيز به طور خصوصى تدريس مىكرده است .
3 - سفر به عتبات عاليات و زيارت ائمه هدى عليهم السلام، وى سفرهاى متعددى به
صفحه 69
عراق به جهت زيارت رفته است، و همچنين در سال 1299 ق . نيز به همراه برادر مهترش مرحوم آية اللَّه آقاى حاج شيخ محمد تقى آقا نجفى قدس سره جهت انجام فريضه حج به مكه مكرمه و زيارت رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم و فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها وائمه مدفون در قبرستان بقيع عليهم السلام مشرف شده است .
بازگشت به نجف اشرف
در اواخر سال 1300 كه پدرش با عجله تمام عازم عتبات مىشود او نيز با فرزندش در خدمت پدر است، و بعد از فوت پدر در هشتم صفر 1301 در نجف اشرف باقى مىماند و مشغول عبادت و زيارت و تأليف و تدريس مىشود .
از او نقل شده است كه فرمود : « ياد ندارم در عمرم نافرمانى خدا را كرده باشم اگر چه به اندازه يك چشم بر هم زدن باشد » .
سه مكاشفه
برادرش حاج آقا نور اللَّه اين دو مكاشفه را در رسالهاش از ايشان نقل مىكند :
« 1 - در شبهاى چندى نورى در نظرم ظاهر مىشد كه تاريكيها را روشن مىساخت و در آن روشنائى آن چه را كه از چشم مردمان پنهان و ناپيدا است را مىديدم و در آن نور در شب تاريك كتاب مطالعه مىكردم بدون آن كه احتياجى به نورى ديگر و چراغ داشته باشم .
2 - در همان دوران اشتغال به رياضات و مجاهدات نفسانى گاه مىشد كه گرسنه شده و زياد ميل به غذا پيدا مىكردم و در اين هنگام از عالم غيب انواع خوردنيها و آشاميدنيها برايم آماده مىشد، بقدر حاجت از آن غذاها و نوشيدنيها
صفحه 70
مصرف مىكردم تا جائى كه رفع گرسنگى و تشنگى از من تا چندين روز مىشد »(50) .
3 - و همچنين فرزندش در رساله امجديه مىنويسد : « از بزرگى كه حقير اقرب مردم مىباشم به او بحسب نسب، مكرر شنيدم كه مىفرمود : روزى از روزهاى ماه رمضان در حرم شريف نجف مشغول خواندن زيارت معروفه به زيارت امين اللَّه بودم به اين عبارت رسيدم : وموائد المستطعمين مُعدّة و مناهل الظماء لديك مُتْرَعَة، و در معنى آن فكر مىكردم، ناگاه ديدم مائده كه بر آن انواع غذاها و شربتها كه تا حال تصور آن را نكرده بودم موجود و مشغول خوردن مىباشم، و در آن حال فكر مساله فقهيه را مىكردم كه خيلى عجيب است، حقيقت غذا اين است و مفطر روزه نيست »(51) .
بيانى ديگر در همين مورد
مرحوم آية اللَّه حاج شيخ محمد احمد آبادى طبيب زاده در كتاب « تاريخ نجران يا آفتاب درخشان در مباهله نصاراى نجران » مىنويسد : « اين بنده شنيدم از مرحوم آية اللَّه فشاركى استاد اعظم خود طاب ثراه كه فرمود : در زمان رياست مرحوم آية اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتى طاب ثراه طلبهاى از اهل رشت در كمال ضيق معيشت و تنگدستى بود بطورى بر او سخت شده كه دو روز قوتى براى او ميسر نشده بود، و از شدت عفت و آبرومندى كه داشته اظهار حال خود بكسى نكرده بود، وخجلت هم مىكشيد قرضى از رفقايش نمايد، بحرم مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام مشرّف و ملتجى شده بود و عرض حال نموده بود و شكمش را به ضريح مطهر ماليده بود فى الفور الم جوع و گرسنگى از او برطرف و مانند غذا
صفحه 71
خورده سير خود را ديده تا ده روز ابداً گرسنگى احساس نكرده و هيچ نخورده و اكل و شرب كه از ستة ضرورية(52) زندگانى بشر است و از هفتاد و دو ساعت كه گذشت و به بدن نرسيد بحكم عادت هلاكت روى دهد، از فقدانش هيچ احساس مضرتى نكرده، فضلاً از هلاكت، پس از ده روز بعضى از رفقا آن طلبه از قضيه او استكشاف نموده و به مرحوم آية اللَّه رشتى خبر داده، آن مرحوم با جمعى از اهل علم به منزل آن طلبه آمدند و او را افطار دادند از جمله اشخاصى كه در آن مجلس آمده بودند مرحوم مغفور علامه عابد زاهد متقى مرتاض صاحب كشف و كرامات و مجاهدات و رياضات حقه به اتفاق العوام و الخواص الذى هو للشيعة زين و اغلى من الكبريت الاحمر و الابيض من اللجين آية اللَّه و ابن آيات اللَّه مولانا حاجى شيخ محمد حسين الاصفهانى، اخ آية اللَّه الاعظم استادى آقا شيخ محمد تقى النجفى الاصفهانى المعروف به « آقا نجفى » امام مسجد شاه اصفهان طاب اللَّه مضاجعهم، مرحوم آية اللَّه فشاركى فرمودند : مرحوم حاج شيخ محمد حسين در آن مجلس فرمودند : من كسى را سراغ دارم كه چهل روز از ماكول و مشروب روزه دار بود، مرحوم فشاركى فرمودند : من چنين فهميدم از كلام آن بزرگوار كه آن كس خود مرحوم حاج شيخ محمد حسين طاب ثراه بوده .
و ايضاً مرحوم فشاركى رحمه الله فرمودند : از كرامات محقّقه مرحوم حاج شيخ محمد حسين مزبور كه در اثر رياضات شرعيه دارا شده بودند سه چيز بود .
اول : آن كه طىّ الأرض دارا بود آن مرحوم، كه كراراً در يك شب در اماكن مقدسه بعيدة براى زيارت ايشان را ديده بودند .
دوم : آن كه شب و روز براى ايشان يكسان بود و شب محتاج به چراغ نبود و در تاريكى مطالعه مىنمود .
سوم : را هم اين بنده نگارنده بواسطه طول زمان از نظرم محو شده همين
صفحه 72
بزرگوار بوده كه در حرم مطهر زيارت امين اللَّه مىخوانده تا به اينجا ميرسد : « و موائد المستطعمين معدّة » از موائد عالم غيب به ايشان عطا مىشود چنانچه برادر زاده آن مرحوم حجة الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى مسجد شاهى دام ظله در يكى از مؤلفات خودشان مفصل مرقوم فرموده .
اين بنده گويم : نوكر مرحوم آية اللَّه حاج شيخ محمد باقر طاب ثراه والد معظم اين بزرگوار « عبداللَّه » نامى بود براى من نقل كرد كه من ملازم منزل مرحوم حاج شيخ محمد حسين بودم به امر مرحوم والد ايشان و هر شب شام ايشان را از اندران سراى مرحوم شيخ به توسط بنده مىفرستادند وقتى مىآوردم مىفرمود بگذار طاقچه اطاق و برو بخواب من در اطاق خود مىرفتم ملتفت مىشدم آن بزرگوار پس از زمانى بر مىخواست از خانه بيرون مىرفت و بر مىگشت شبى در خفاء همراه ايشان رفتم ديدم در خانهاى را كوبيدند كسى آمد و شام خود را به او دادند و ظرفش را گرفتند و مراجعت فرمودند دانستم همه شب همين كار را مىنمودند - اى واى - صد واى - باز گو از نجد از ياران نجد - تا در و ديوار را آرى بوجد - آه آه آه - اين الماضون - اين الصالحون - اين المجاهدون - اين المرتاضون - اين العابدون - اين المنفقون - اين المتصدقون - اين الخائفون - اين الذين يؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة - واللَّه هم الموقنون - واللَّه هم المفلحون - واللَّه هم المخلصون والناجون والهفاء عليهم (احب الصالحين ولست منهم) اللهم وفقنا لطريقتهم المثلى - واحشرنا لحبنا اياهم معهم، ففي اخبارنا لو أنّ رجلاً أحبَّ حجراً لحشره اللَّه معه و اغفر لنا ولآبائنا و لامهاتنا ولاهل ديننا ولاولادنا ولولدي (جعفر) بحق محمد وآله الطاهرين - ويرحم اللَّه عبداً قال آمينا »(53) .
صفحه 73
شاگردان
در نجف اشرف در مدت تحصيل اوليه و در بازگشت به اصفهان در ابتداى امر تدريس مىنموده و جماعت كثيرى در درس او حاضر مىشدند و همچنين در مراجعت به نجف اشرف نيز تدريس مىكرده كه فقط اسامى معدودى از آنها ضبط شده است :
1 - برادرش آية اللَّه حاج آقا نور اللَّه نجفى .
در اين مورد مىنويسد : « من در خدمتش در نجف اشرف در ابتداى تشرفم در آن ارض مقدس مقدارى از كتاب فصول تاليف عموى علامهام در اصول و كمى از علم هيئت و مقدارى از علم معقول را تلمذ كردم »(54) .
2 - فرزندش آية اللَّه علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى .
نيز در نزد پدر فصول عمويش و تفسير قرآن را فرا گرفته است .
3 - برادر زادهاش آية اللَّه حاج شيخ جلال الدين فرزند آية اللَّه آقا نجفى .
مرحوم الفت در شرح حال اين برادرش مىنويسد : « ... خلاصه به نظر من اهم اتفاقات زندگانى او اين است كه در زمان مجاورت نجف يك علاقه، ارادت و دوستى فوق العاده به عموى خود حاج شيخ محمد حسين پيدا كرد، چند سالى به دستور مشار اليه متحمل رياضات شاقه و مشغول تحصيل معلومات عرفانى گرديده بود ... »(55) .
4 - أخو الزوجهاش آية اللَّه حاج سيد محمد جواد صدر عاملى فرزند آية اللَّه آقا سيد محمد على صدر عاملى معروف به آقا مجتهد .
صفحه 74
5 - علامه محقق و اصولى نامدار آية اللَّه حاج شيخ محمد حسين نائينى .
در اصفهان به درس ايشان حاضر مىشده است .
تاليفات
از اين قلم خوانديد كه معظم له در حال عزلت و خلوت عبادت نيز تأليف را فراموش نكرده و بدان اشتغال داشته است برخى از مؤلفات ايشان از اين قرار است :
1 - مجد البيان في تفسير القرآن .
اين تفسير در ايام عبادت ايشان در نجف اشرف به رشته تحرير در آمده است و با اين كه از مقدمات و تفسير سوره حمد و 22 آيه از سوره بقره تجاوز نمىكند ولى مجلد كبيرى شده و در نوع خود بىنظير است .
برخى را عقيده بر اين است كه خدا نمىخواست تمامى رموز واشارات قرآن ظاهر و هويدا گردد و لذا به مؤلف آن عمر نداد تا اين تفسير را به انجام برساند .
حاج شيخ عباس قمى در مورد اين تفسير مىنويسد : « ... از مصنفات اوست يك مجلد در تفسير كه اگر تمام مىگشت جامع بسيارى از علوم قرآن مىگشت »(56) .
تفسير ايشان نامى بر خود نداشت و چون معظم له در نام و شهرت با برخى از اعلام ديگر اشتباه مىشدند مرحوم آية اللَّه والد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى طاب ثراه اين نام را بر تفسير گذاشتند .
و تاكنون سه بار به طبع رسيده در سال 1313 و1317 در تهران طبع حجرى شده است، و يكصد سال بعد از فوت مؤلف در سال 1408 در تهران با تحقيق و تجليد قابل تحسين طبع حروفى شده است .
صفحه 75
آغاز تفسير مجد البيان بخط مؤلف (قدّس سرّه)
صفحه 76
انجام تفسير مجد البيان بخط مؤلف (قدّس سره)
صفحه 77
2 - رسالهاى در اصل برائت .
كه صورت نسخهاى از آن در نزد حقير موجود است و به تنهائى مىتواند در مجلدى قريب به پانصد صفحه عرضه شود .
3 - رسالهاى در اثبات اعجاز قرآن .
مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان(57) اين رساله را معرفى مىكند .
4 - شرح شرايع الاسلام .
مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان(58) اين كتاب را معرفى مىكند .
5 - رسائلى در فقه و اصول .
علامه طهرانى در نقباء البشر(59) از آنها نام مىبرد .
6 - رسالهاى در اصول عقايد .
علامه مهدوى از آن در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير(60) نام مىبرد .
صفحه 78
آغاز رساله در اصل برائت تأليف آية اللَّه حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى (قدّس سره)
صفحه 79
همسر و فرزندان
متعلقه ايشان علويه رباب بيگم دختر علامه آقا سيد محمد على معروف به آقا مجتهد (خاله زاده ايشان) است . و چون متعلقه آقا مجتهد نيز دختر سيد حجة الاسلام شفتى است بنابر اين همسر حاج شيخ محمد حسين نواده دخترى سيد حجة الاسلام است .
و از اين همسر صاحب سه فرزند شد :
1 - علامه كبير آية اللَّه العظمى آقاى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى، كه شرح حال ايشان مفصلاً خواهد آمد .
2 - زوجه مرحوم آقا سيد نور الدين فرزند سيد ابو جعفر خادم الشريعه .
اين شوهر و همسرش به ترتيب در حدود سال 1319 ق در نجف اشرف و زوجهاش در حدود سال 1322 ق بدون اولاد وفات يافته است .
3- مخدره آغا بى بى : كه ابتداء بزوجيت سيد صدر الدين فرزند آقا سيد ابوجعفر خادم الشريعه درآمد و از او صاحب خترى شد و پس از فوت شوهرش در ربيع الثانى 1322 ق در نجف اشرف بزوجيت سيد صدر الدين عاملى فرزند حاج سيد محمد جواد فرزند آقا مجتهد درآمد، واز او نيز صاحب فرزندانى شد، و در سال 1388 ق در اصفهان وفات يافت .
صفحه 80
فوت و محل دفن
وفات شيخ محمد حسين در اوائل ظهر روز يكشنبه اول ماه محرم الحرام سال 1308 در نجف اشرف واقع شد .
حاج آقا نور اللَّه به نقل از يكى از خدمتكارانش مىنويسد كه در آخرين لحظات زندگى اين شعر را زمزمه مىكرده است :
آنكه ائم هوس سوختن ما مىكرد ** كاش مىآمد و از دور تماشا مىكرد(61)
پس از تشييع شايسته در حجره واقع در سمت مغرب صحن مطهر علوى متصل به باب معروف به سلطانى، طرف راست كسى كه وارد صحن مىشود به خاك سپرده شد .
و در اين حجره جماعتى از علماء مدفون هستند از آن جمله :
1 - سيد صدر الدين عاملى كبير، جد مادرى حاج شيخ محمد حسين .
2 - سيد محمد على ابن سيد صدر الدين كبير، معروف به آقا مجتهد، پدر زن حاج شيخ محمد حسين .
3 - آقا شيخ محمد على نجفى اصفهانى، برادر حاج شيخ محمد حسين .
4 - حاج ملا فتحعلى سلطان آبادى متوفى 1318 ق .
5 - حاج ميرزا مسيح تهرانى متوفى 1263 ق .
6 - شيخ عبد على بن اميد على رشتى مجاز از بحر العلوم و كاشف الغطاء .
7 - ميرزا محمد اندرمانى طهرانى تلميذ صاحب جواهر .
حاج شيخ عباس قمى عليهم السلام در ذكر اولاد موسى بن جعفر عليه السلام در كتاب شريف « منتهى الآمال » بعد از ذكر سيد صدر الدين عاملى كبير مىنويسد : « ... و در
صفحه 81
حجرهاى كه در زاويه غربيه صحن مطهر است متصل به باب سلطانى به خاك رفت و در آن حجره جماعتى مدفونند از اكابر علماء أعلام و فقهاء عاليمقام مانند : مرحوم خلد مقام عالم ربانى و زنده جاودانى جناب حاج ملا فتحعلى سلطان آبادى، و مرحوم مغفور حاج ميرزا مسيح تهرانى قمى، كه در همان سال وفات سيد وفات كرد، و جناب شيخ اجل اكمل عالم زاهد جامع فنون عقليه ونقليه، حاوى فضائل علميه و عمليه صاحب نفس قدسيه و سمات ملكوتيه و مقامات عليّه عالم ربانى و ابو ذر ثانى آقا شيخ محمد حسين اصفهانى، والد شيخنا الأجل طود الفضل والأدب وارث العلم عن أب فاب جناب آقا شيخ محمد رضا اصفهانى دام ظله ... »(62) .
يك رؤيا
حاج آقا نور اللَّه بعد از ذكر وفات برادر مىنويسد : « ... و نقل كرد يكى از بزرگانى كه بگفتارش مطمئن مىباشم از قول يكى از بزرگان و كسانى كه مورد اطمينان مىباشند كه گفت : در عالم رويا چنين ديدم كه در سامراء مىباشم و در آن جا خدمت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم شرفياب شدم پس از كلماتى به آن حضرت عرض كردم:
اى رسول خدا شيخ مرتضى انصارى نجات يافت ؟ فرمودند : آرى به شفاعت ما نجات يافت .
گفتم : شيخ محمد باقر اصفهانى (يعنى پدر علامهام) نجات يافت ؟ فرمودند : آرى به دوستى ما نجات يافت .
عرض كردم : شيخ محمد حسين اصفهانى نجات يافت ؟ فرمودند : او بر خدا
صفحه 82
وارد شد و هر چه مىخواست خداوند به او عطا فرمود »(63) .
مراثى و ماده تاريخ وفات
1 - حاج آقا نور اللَّه در رثاء استاد و برادرش دو قصيده مفصل به زبان عربى سروده است و برخى از اين دو قصيده را در رسالهاش در احوالات وى نقل مىكند كه طالب بدان رساله مراجعه فرمايد .
2 - سيد جعفر حلى (1315 - 1277 ق) شاعر بزرگ نيز در ديوانش كه به نام سحر بابل و سجع البلابل در سال 1331 ق . در صيدا به چاپ رسيده است، قصيدهاى در مرثيه ايشان در 47 بيت سروده كه در صفحات 417 الى 419 آن كتاب به طبع رسيده است .
3 - حاج آقا نور اللَّه در رسالهاش نقل مىكند كه : « چون فوت آن بزرگوار در دهه عاشورا واقع شد يكى از شعراء تاريخ وفاتش را به اين مصرع گفت :
« با حسين شهيد شد محشور » »(64)
1308
4 - وبالاخرة خود حاج آقا نور اللَّه مىگويد : « من در تاريخ وفاتش گفتم :
« ثلم الإسلام ثلمة » »(65)
1308
صفحه 83
مصادر شرح حال
مهمترين شرح حال معظم له به قلم برادر و شاگردش آية اللَّه حاج آقا نور اللَّه نجفى اصفهانى به زبان عربى به نگارش درآمده و دوبار در سالهاى 1317 ق و1408 ق به همراه تفسير ايشان به طبع رسيده است . و از اين رساله دو ترجمه به زبان فارسى شده است :
1 - ترجمه اول به قلم حقير در سال 1406 ق در قم مقدسه به انجام رسيد و اين ترجمه را مرحوم مهدوى رحمه الله در آخر شرح حال حاج آقا نور اللَّه در كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 199/2 الى 217 به نام صاحب اين قلم منتشر نمود . و تاريخ چاپ آن سال 1367 هجرى شمسى است .
2 - ترجمه دوم از اين رساله بقلم آقاى سيد ابو الحسن مهدوى دامت بركاته به صورت ترجمه آزاد انجام گرفت و در سال 1372 هجرى شمسى به نام « وارسته پيوسته » در يك مجلد انتشار يافت .
بغير از اين رساله و دو ترجمهاش، شرح حال معظم له را مىتوانيد در بيشتر كتابهاى تاريخ و شرح حال بيابيد از آن جمله :
صفحه 84
تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 199/2 و88/3
نقباء البشر 539/2
الذريعة 114/2 و271/4
اعيان الشيعة 25/44
تاريخ اصفهان، جابرى انصارى 109/1 و96/3
المآثر والآثار / 161
فوائد الرضوية 529/2
منتهى الآمال 256/2
نسبنامه الفت / نسخه خطى
أعلاط در انساب / 12
معارف الرجال 254/2
مكارم الآثار 1807/5
دانشمندان و بزرگان اصفهان / 330
رجال اصفهان دكتر كتابى 142/1
دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى تاليف بهاء الدين خرمشاهى 749/1
ريشهها و جلوههاى تشيع و حوزه علميه اصفهان در طول تاريخ 506/1